چهارشنبه، اردیبهشت ۹

سخنی با تاریخ

به نام خدا
سخنی با تاریخ
شکوائیه ای به پیشگاه تاریخ و وجدان شرکای اجتماعی سازمان تأمین اجتماعی
اگر خاطرتان باشد چندی پیش که مدیرعامل غیر قانونی سازمان تأمین اجتماعی 26 سال فعالیت مدیران و کارشناسان این سازمان در دوران پیروزی انقلاب ، دفاع مقدس و بویژه زمان مدیریت امام (ره) بر کشور را زیر سئوال برد( علیرغم اینکه مدیران منصوب شده دولت نهم در سازمان تامین اجتماعی طی چهار سال اخیر ، از چنان عملکرد فاجعه باری برخوردار بودند که شبانه برکنار گردیدند ) در حالی که ایشان بدون هیچ شناخت و اشرافی نسبت به سازمان تأمین اجتماعی و بدون هیچ تجربه مدیریتی در سطح بالاتر از اداره کل به سمت مدیرعامل یکی از سازمانهای بزرگ مقیاس ملی منصوب گردیده بود و هنوز نتوانسته بود به الفبای کار سازمان تأمین اجتماعی آشنا شود و مشخص نبود از کجا و با چه پشتوانه مدیریتی و کارشناسی بخود اجازه داده است تا زحمات و تلاشهای صدها مدیر و کارشناس سازمان در دوران پس از انقلاب و جنگ و... را زیر سئوال ببرد و جسارت و وقاحت را به حدی رسانده بود که حتی مدیریت های سازمان تامین اجتماعی در زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری را نیز از تهمت ها و افتراهای خود بی نصیب نگذاشته بود .
در آن مقطع ما جمعی از مدیران و کارشناسان قدیمی سازمان تأمین اجتماعی بر آن شدیم مستقل از هر نوع گرایش سیاسی در دفاع از خویش و برخی از مدیران و کارشناسان همکارمان که رخ در نقاب خاک کشیده اند، پاسخ ایشان را بدهیم و طی چهار بیانیه ضمن بیان نقاط درخشان و تابناک عملکرد سازمان در 26 ساله اول انقلاب برخی از مصادیق تخلفات ، تصمیمات نادرست و... صورت گرفته در دوران 4 ساله گذشته را به گوش مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی برسانیم تا با رویت کارنامه اسلاف خود در دولت نهم که توسط همان دولت منصوب و بر اساس گزارشات مراکز نظارتی و همان دولت بطور شبانه برکنار شدند ، قدری بخود بیاید و ضمن رسیدگی به تخلفات مزبور و تلاش در جهت بازگرداندن اموال به ناحق برده شده از سازمان، متخلفین را به مراجع ذیربط معرفی نماید و از همه مهمتر با طلب استغفار از درگاه حضرت حق و طلب عفو وبخشش از ارواح مدیران وکارشناسان در گذشته سازمان و عذرخواهی از قاطبه مدیران و کارشناسان خدوم و تلاشگر سازمان تامین اجتماعی، به جبران مافات بپردازد.
همچنین با توجه به اینکه اساسنامه جدید سازمان تامین اجتماعی مصوب دولت، توسط رئیس محترم مجلس و بموجب قانون ابطال گردیده است. ولیکن دولت از اجرای این تکلیف قانونی یعنی لغو اساسنامه و ابطال احکام مربوط به انتصاب مدیرعامل و اعضای هیئت مدیره ای که بر اساس مصوبه لغو شده منصوب گردیده بودند ، استنکاف نموده و در مقابل مجلس بر اقدام غیر قانونی خود اصرار می ورزید(جالبتر اینجاست که مدیرعامل غیر قانونی موصوف حتی بر مفاد همین اساسنامۀ جدید هم پایبند نبوده و به ارکان آن هیچ احترامی قائل نیستند و اعضای هیئت مدیره را در یک آکواریوم کرده و خود به تنهایی و بدون نظر اعضای هیئت مدیره بر سازمان می تازند و از آنها به عنوان یک مترسک و ماشین امضاء نام می برند ، البته از قدیم گفتند "دست به دست سپرده است". دولت برای تصمیمات و نظرات مجلس و نمایندگان مردم حرمت قائل نیست و زیر مجموعۀ دولت پشیزی برای تصمیمات دولت ارزش نمی گذارد ) طی نامۀ سرگشاده به محضر مقام معظم رهبری از ایشان برای جلوگیری از دست اندازی دولت به حق الناس که همانا سازمان تامین اجتماعی می باشد، استمداد طلبیدیم و در نامۀ مزبور نیز برخی از مصادیق تخلفات و سوء استفاده های انجام شده از اموال سازمان به استحضار ایشان رسیده بود .
بیانیه ها و نامۀ سرگشادۀ موصوف در وبلاگ www.ssoir.blogspot.com منعکس و بر اساس پیامهایی ( کامنت ها یی) که از
سوی همکاران سازمان تأمین اجتماعی در ذیل بیانیه ها و نامه ها آمده بود ، مشخص گردید که عمق و ابعاد فجایع صورتگرفته در زمان مدیریت جنابان آقایان مددی و ضیایی بر سازمان تأمین اجتماعی که در حال حاضر نیز غالباً تداوم و استمرار دارد ، بیش از آنچه بود که ما در بیانیه ها و نامه ها آورده ایم .
متأسفانه عدم پیگیری استینای وظایف قانونی از سوی مجلس شورای اسلامی ، اهمال یا فقدان حضور مؤثر مراجع نظارتی نظیر وزارت اطلاعات ، دیوان محاسبات ، بازرسی کل کشور و... ، همچنین اوضاع و احوال انتخابات و حوادث پس از آن شرایطی را فراهم آورد که اساسنامه و مدیرعامل غیر قانونی سازمان تامین اجتماعی هنوز بر سر این صندوق مشاع بین النسلی که حق الناس است ، سایه انداخته است .
سبب استمداد این جمع دلسوز و صدیق که عمر خود را برای بقاء و پایداری و تعالی سازمان تأمین اجتماعی صرف نموده اند از مقام معظم رهبری این بود که، شاهد بودیم مقام معظم رهبری با لغو مصوبه ادغام سازمان حج و زیارت در سازمان گردشگری "خانه خدا" و امورات آنرا ، از دست اندازی دولت مصون داشتند. فلذا انتظار داشتیم وداریم تا مقام عظمای ولایت با ورود خود و جلوگیری از لوث شدن جایگاه مجلس به صیانت از سازمان تأمین اجتماعی که همانا "خانۀ بندگان خدا "و مأمن و پناهگاه حال و آینده محرومترین اقشار جامعه است ، بپردازد.
اکنون که متاسفانه این روند غیر قانونی تداوم یافته وبا سکوت و انفعال مراجع نظارتی همراه گردیده است .برآن شدیم تا مطالبی را برای ثبت در تاریخ وخطاب شرکای اجتماعی مطرح نمائیم ،تا به وظیفه خود عمل کرده باشیم.به فرمایش امام قدس سره"ما مکلف به وظیفه هستیم نه نتیجه"اما کماکان امیدوار هستیم که کانون های مربوط به شرکای اجتماعی سازمان یعتی مستمری بگیران و بیمه شدگان و کارفرمایان وهمکاران سازمان بتوانند به رسالت تاریخی خود در صیانت ازاین صندوق بین النسلی عمل نمایند .همچنین افکارعمومی سازمان و جامعه عکس العمل مناسبی در ارتباط با سرنوشت این سازمان تاثیرگذار ملی از خود نشان دهند.
متأسفانه آقای ذبیحی مدیرعامل غیر قانونی سازمان تأمین اجتماعی که اگر حساب و کتابی در مملکت بود بایستی بخاطراقدامات خلاف قانون ( اجرای اساسنامۀ غیر قانونی و اصرار ورزیدن به ادامۀ آن ) خود در مجامع و محاکم مربوطه و دادگاه رسیدگی به تخلفات کارکنان دولت مورد بازخواست قرار می گرفت ، نه تنها در جهت اجرای مصوبات مجلس و اصلاح اساسنامه و یا صدور دستور رسیدگی به تخلفات گزارش شده در بیانیه ها اقدام ننمود. بلکه اقلاً اقدامی جهت جلوگیری از تداوم تخلفات یاد شده و نیز پیشگیری از وقوع مجدد آنها نیز صورت نداد و همان افراد و متصدیانی که در چهارسال قبل و زمان مسئولیت آقایان مددی و ضیایی همه کاره سازمان بودند، را بر مصدر کار نگهداشت و حتی ارتقاء نیز داد.
یکی از کسانی که بیشترین نقش را در بروز و بویژه اجرای تخلفات چند سال اخیر سازمان داشت ،معاون اداری و مالی سابق سازمان بود .که آقای ذبیحی علیرغم تمام مسائل و حواشی پیرامون وی ، مشارالیه را تا مدتها ابقاء نمود و اخیراً پس از اینکه تشت رسوایی ایشان از بام افتاد ، او را برکنار کرد. همینطور در خصوص معاون فرهنگی و اجتماعی و مدیر کل دفتر هیئت مدیره و مدیرعامل و... سابق سازمان، آقای ذبیحی آنقدر آنان را حفظ کرد تا تمامی ردپاهای تخلفات را مرتفع نمایند و الان هم در مجموعه های دیگر وابسته به وزارت رفاه و تامین اجتماعی جولان می دهند .برخی دیگر از افراد مؤثر و همه کاره در دوران آقایان مددی و ضیایی نیز که بی شک در تخلفات و مشکلات بروز یافته برای سازمان طی 4 سال اخیر محوریت و مباشرت داشته اند. توسط آقای ذبیحی به سطح معاونت مدیرعامل ارتقاء یافتند و بعضاً در مناصب خود ابقاء شدند. افرادی نظیر دارایی ، حمیدی، اشرفی ، نخستین و...( گویی شرایط احراز پستهای مدیریتی در سازمان در این زمان داشتن پرونده در تخلفات اداری و یا انجام تخلف می باشد و در مواردی اندک هم همکاران با سابقه سازمان رابرای عوام فریبی و داشتن شریک جرم به عنوان ابزار کارها و تخلفات خودشان بکار میگیرند تا همکاران را مقابل یکدیگر قرار داده و از روش انگلیسی "تفرقه بیندازو حکومت کن " استفاده نمایندآنچه که ما امروز از پرسنل سازمان تأمین اجتماعی که فرزندان معنوی ما محسوب می شوند و سرنوشت آنها به سبب آنکه بدنه مدیریتی و کارشناسی سازمان تأمین اجتماعی به نوعی ضامن بقاء و پایداری این صندوق حق الناس و امانت دار مردم است می شنویم ، بسیار نگران کننده است .
واقعیت اینست که معاون اداری ومالی سابق و افراد فوق الذکر که در زمان دو مدیرعامل قبلی حضور داشته و در تخلفات چهار سال اخیر و همچنین در به فلاکت کشیده شدن سازمان نقش زیادی داشتند. پس از حضور آقای ذبیحی و با سوء استفاده از عدم تجربه مدیریتی وی و برای سر پوش گذاشتن به فجایع و تخلفات خود ، نظر وی را به مسائل تشکیلات و نیروی انسانی معطوف و موفق شدند تا با انحراف مدیریت سازمان از مسائل اساسی و مهم که سازمان تأمین اجتماعی گریبانگیر آن می باشد او را به سمت انحلال چند مؤسسه و شرکت و ادغام و حذف چند ردیف تشکیلاتی و انتقال چند نیروی شرکتی سوق دهند (البته ناگفته نماند از قدیم گفته اند که شنونده باید عاقل باشد و جای بسی تاسف است که دکتر ذبیحی به عنوان مشاور رئیس جمهور آنهم در منابع انسانی !!! عقلش رابه دست این افراد معلوم الحال و پرونده دار داده و در حال حاضر وضعیت منابع انسانی سازمان در وضع فاجعه باری قرار دارد !)
بدین ترتیب وبا به ثمر نشستن ترفند همدانلو ودارایی و حمیدی ویعقوبی و...، نتیجه رسیدگی به تخلفات میلیاردی صورت گرفته در مؤسسه آتیه و روزنامۀ خورشید این شد که مؤسسه مزبور منحل و تصفیه شود تا اسناد و مدارک تخلفات آقایان همدانلو و یعقوبی و قدیم و... از بین برود و فقط چوبش را تعدادی از پرسنل و خبرنگاران مؤسسه مزبور که بعضاً بیش از ده سال سابقۀ کار رسانه ای در حوزۀ سازمان تأمین اجتماعی داشته و سرمایه ای برای سازمان در تولیدات محتوای فرهنگی و ارتباطی محسوب می شدند ،خوردند و دانه درشت ها! به سلامت رهیدند.
نتیجه رسیدگی به تخلفات چند ده میلیاردی پروژۀ کارت هوشمند در شرکت شمص تأمین و سایر امور اتوماسیون سازمان تأمین اجتماعی در شرکت مشاور مدیریت و خدمات ماشینی تأمین و سیستم دبیرخانه مربوط به یک شرکت خصوصی که با حمایت آقای قدیم وهمدانلو ونوبهار تحت نام شرکت لاله کامپیوتر خریداری گردیده بود، این شد که تعدادی از کارشناسان متخصص ومتبحر سازمان تأمین اجتماعی در ستاد که ناظر و ناقد این پروژه ها و طرحها واقدامات بودند، به اسم تعدیل تشکیلات ستاد مرکزی حذف شوند و تعدادی از بهترین کارشناسان فنی شرکت مشاور مدیریت و خدمات ماشینی تأمین که سرمایۀ دانش و فناوری سازمان بودند، قلع و قمع گردند.
نتیجه رسیدگی به تخلفات آقای دکتر فلاح ودکتر دارایی و همدستانش که مشاوران درمانی آقای ضیایی در زمینۀ خرید تجهیزات پزشکی ، پروژه های درمانی و مراکز معین درمانی و... بودند، قلع و قمع بسیاری از پزشکان و کارشناسان پاراکلینیک حوزۀ درمان که شاهد و ناظر و منتقد این فرایندهای معیوب و فاسد بودند به اسم تعدیل تشکیلات یا منع کار ستادی پزشکان شد.
آقای ذبیحی چگونه می خواهد به این تناقض پاسخ دهد که چرا علیرغم مردود شدن آقایان مددی و ضیایی در آزمون اصولگرایی دولت نهم و به رغم اینکه دولت نهم بخاطر گزارشات تخلفات و نیز نارسائیها و سوء تدبیر و به فلاکت کشیدن سازمان ،آنانرا شبانه برکنار نموده است . بازهم همان تیم و افراد آقایان مددی و ضیایی را حفظ نموده و ارتقاء داده است .
جالبتر از همه نتیجه رسیدگی به تخلفات فاجعه بار بخش درمان و بیمارستان میلاد اینست که آقای اشرفی رئیس هیئت مدیره بیمارستان میلاد بعنوان بزرگترین بیمارستان خاورمیانه می شود .فردی که خود در دوران آقایان مددی وضیایی از همدستان آنها بوده است.
چرا آقایان یوسف پور ، یزدانجو ، قدیم ، ناصح و... علیرغم تخلفات بی شمار در قضیه کارت هوشمند ، اپراتور سوم موبایل ، ایجاد شرکتهای غیر ضرور موازی و... در دورۀ آقایان مددی و ضیایی بازهم در مصدر کارند ؟
.چرا آقایان دکتر دارایی ، حمیدی ، اشرفی و نخستین که از جمله همراهان و همدستان همیشگی آقایان مددی و ضیایی بوده اند حفظ شده اند و ارتقاء یافته اند ؟
اگر قرار بود که چرخ بر همان محور قبلی بچرخد و بساط بهره برداری های این آقایان کماکان برقرار و بر مدار باشد ، دیگر چه نیازی به حضور پر هزینۀ آقای ذبیحی ( برای دولت نهم و از جهت درگیری که با مجلس پیدا کرد) در سازمان تأمین اجتماعی بود؟
و اکنون همان خط و رویۀ دیکته شده و القاء شده از سوی آقایان همدانلو ، حمیدی ، اشرفی و... که برای سرپوش گذاشتن به تخلفات مدیران عامل قبلی و نیز ادامه یکه تازی آنها در سطح سازمان طراحی شده است. تداوم دارد و برای خالی کردن سازمان از نیروهای کارشناسی و بازشدن فضا برای ادامۀ تخلفات و نیز استمرار اتخاذ سیاستهای غیر کارشناسی و باز شدن فضا برای ادامۀ تخلفات و نیز استمرار اتخاذ سیاستهای غیر کارشناسی و تصمیمات سیاسی و... به اسم تعدیل تشکیلات و نیروی انسانی ستاد، بخشی از بهترین کارشناسان اجرایی و فکری سازمان در معاونت ها ی فرهنگی و اجتماعی ، امور استانهاو... هدف قلع و قمع قرار گرفته اند.( آنها در یک فرایندتدریجی به نام تعدیل نیرو مانند ایجاد روزنه ای در دیواره سد، ابتدا درون معاونت ها را تخریب و سپس وقتی خالی از نیروهای متبحر و صاحبنظر شدند ، روکش باقی مانده را هم از میان برمی دارند)اصولا پیله ای که از یکسری نیروهای کوته فکر و پرونده دار و فاقدمقبولیت در افکار عمومی به دور آقای ذبیحی تشکیل شده است،نمی تواند حضور نیروهای کارشناسی را در ستاد تحمل کند چرا که آنان را مانع یکه تازی خود و مسبب برملا شدن بی سوادی خود می دانند.برای همین منظور به اسم تعدیل نیروی ستاد به حذف نیرو های کارشناس سازمان به دست آقای ذبیحی مبادرت می کنند.کیست که ندارد تنها با ادغام مدیریتهای استانی سازمان که سالها تکلیف قانونی سازمان است حداقل 3000نفر صرفه جویی در نیروی انسانی سازمان ایجاد می شود وتنها 10 درصد تعدیل نیرو در حوزه منابع انسانی به اندازه سه معاونت امور استانها و فرهنگی واجتماعی و حقوقی صرفه جویی می شود!البته از مدیرعامل بی تجربه ای همچون آقای ذبیحی این اولویت یابی غلط و دنباله روی از چند آدم کوته فکر و ملون و...بعید نیست.جالب اینکه این افراد نان به نرخ روزخور که آقای ذبیحی آخرت خود را به دنیای آنها فروخت هم اکنون در اطاق خانم آجورلو را از پاشنه درآورده اند!
آقای ذبیحی اگر ذره ای نگاه استراتژیک و کلان و مدیریتی داشت و قبل از انتصاب بعنوان مدیرعامل یکی از تأثیر گذار ترین سازمان های اجتماعی و اقتصادی ایران، بعنوان یک مدیرکل در یک دستگاه یا سازمان ملی انجام وظیفه کرده بود. متوجه می شد که در حال حاضر مشکل و معضل اصلی سازمان تأمین اجتماعی ، هزینه های مربوط به کارکنان آن نیست .
اگر ایشان قصد اصلاح و تعدیل اشتباهات مدیران قبلی را دارد، بایستی متوجه باشد و بفهمد ! که اصلاح رویه های بکار گرفته شده در امور درمان و بیمه ای سازمان تأمین اجتماعی نظیر حذف معاینات پزشکی قبل و حین الورود بیمه شدگان ، اصلاح مکانیزم تمدید اعتبار دفترچه های درمانی ، رفع معضل مراکز معین درمان بیمه شدگان و... میلیاردها تومان به صرفه و صلاح سازمان خواهد بود و تغییر و تبدیل چند ردیف تشکیلاتی یا جابجایی چند نفر نیروی انسانی در قبال آنها ناچیز و کم اهمیت است .
آقای ذبیحی باید متوجه می شد که کاهش وصولی و منابع سازمان بخاطر انفعال و روزمره گی معاونت امور استانها و انتصابات سیاسی در آن بوده وهمچنین انفعال وکارکرد ناصحیح معاونت حقوقی باعث مصوبات و احکامی شده که میلیاردها تومان از منابع سازمان را کم و میلیاردها تومان به مصارف سازمان افزوده است وانفعال بخش درمان و دریوزه گی شبانه روزی دکتر فلاح و دکتر دارایی به پیشگاه دکتر بنکدارباعث افزایش سرسام آور هزینه های درمانی سازمان و کسری چند ده میلیاردی درمان شده است و عدم کارکرد مناسب معاونت فرهنگی و اجتماعی باعث گردیده که علیرغم اتخاذ تصمیماتی که کاملا به نفع برخی شرکای چرا آقایان دکتر دارایی ، حمیدی ، اشرفی و نخستین که از جمله همراهان و همدستان همیشگی آقایان مددی و ضیایی بوده اند حفظ شده اند و ارتقاء یافته اند ؟
اگر قرار بود که چرخ بر همان محور قبلی بچرخد و بساط بهره برداری های این آقایان کماکان برقرار و بر مدار باشد ، دیگر چه نیازی به حضور پر هزینۀ آقای ذبیحی ( برای دولت نهم و از جهت درگیری که با مجلس پیدا کرد) در سازمان تأمین اجتماعی بود؟
و اکنون همان خط و رویۀ دیکته شده و القاء شده از سوی آقایان همدانلو ، حمیدی ، اشرفی و... که برای سرپوش گذاشتن به تخلفات مدیران عامل قبلی و نیز ادامه یکه تازی آنها در سطح سازمان طراحی شده است. تداوم دارد و برای خالی کردن سازمان از نیروهای کارشناسی و بازشدن فضا برای ادامۀ تخلفات و نیز استمرار اتخاذ سیاستهای غیر کارشناسی و باز شدن فضا برای ادامۀ تخلفات و نیز استمرار اتخاذ سیاستهای غیر کارشناسی و تصمیمات سیاسی و... به اسم تعدیل تشکیلات و نیروی انسانی ستاد، بخشی از بهترین کارشناسان اجرایی و فکری سازمان در معاونت ها ی فرهنگی و اجتماعی ، امور استانهاو... هدف قلع و قمع قرار گرفته اند.( آنها در یک فرایندتدریجی به نام تعدیل نیرو مانند ایجاد روزنه ای در دیواره سد، ابتدا درون معاونت ها را تخریب و سپس وقتی خالی از نیروهای متبحر و صاحبنظر شدند ، روکش باقی مانده را هم از میان برمی دارند)اصولا پیله ای که از یکسری نیروهای کوته فکر و پرونده دار و فاقدمقبولیت در افکار عمومی به دور آقای ذبیحی تشکیل شده است،نمی تواند حضور نیروهای کارشناسی را در ستاد تحمل کند چرا که آنان را مانع یکه تازی خود و مسبب برملا شدن بی سوادی خود می دانند.برای همین منظور به اسم تعدیل نیروی ستاد به حذف نیرو های کارشناس سازمان به دست آقای ذبیحی مبادرت می کنند.کیست که ندارد تنها با ادغام مدیریتهای استانی سازمان که سالها تکلیف قانونی سازمان است حداقل 3000نفر صرفه جویی در نیروی انسانی سازمان ایجاد می شود وتنها 10 درصد تعدیل نیرو در حوزه منابع انسانی به اندازه سه معاونت امور استانها و فرهنگی واجتماعی و حقوقی صرفه جویی می شود!البته از مدیرعامل بی تجربه ای همچون آقای ذبیحی این اولویت یابی غلط و دنباله روی از چند آدم کوته فکر و ملون و...بعید نیست.جالب اینکه این افراد نان به نرخ روزخور که آقای ذبیحی آخرت خود را به دنیای آنها فروخت هم اکنون در اطاق خانم آجورلو را از پاشنه درآورده اند!
آقای ذبیحی اگر ذره ای نگاه استراتژیک و کلان و مدیریتی داشت و قبل از انتصاب بعنوان مدیرعامل یکی از تأثیر گذار ترین سازمان های اجتماعی و اقتصادی ایران، بعنوان یک مدیرکل در یک دستگاه یا سازمان ملی انجام وظیفه کرده بود. متوجه می شد که در حال حاضر مشکل و معضل اصلی سازمان تأمین اجتماعی ، هزینه های مربوط به کارکنان آن نیست .
اگر ایشان قصد اصلاح و تعدیل اشتباهات مدیران قبلی را دارد، بایستی متوجه باشد و بفهمد ! که اصلاح رویه های بکار گرفته شده در امور درمان و بیمه ای سازمان تأمین اجتماعی نظیر حذف معاینات پزشکی قبل و حین الورود بیمه شدگان ، اصلاح مکانیزم تمدید اعتبار دفترچه های درمانی ، رفع معضل مراکز معین درمان بیمه شدگان و... میلیاردها تومان به صرفه و صلاح سازمان خواهد بود و تغییر و تبدیل چند ردیف تشکیلاتی یا جابجایی چند نفر نیروی انسانی در قبال آنها ناچیز و کم اهمیت است .
آقای ذبیحی باید متوجه می شد که کاهش وصولی و منابع سازمان بخاطر انفعال و روزمره گی معاونت امور استانها و انتصابات سیاسی در آن بوده وهمچنین انفعال وکارکرد ناصحیح معاونت حقوقی باعث مصوبات و احکامی شده که میلیاردها تومان از منابع سازمان را کم و میلیاردها تومان به مصارف سازمان افزوده است وانفعال بخش درمان و دریوزه گی شبانه روزی دکتر فلاح و دکتر دارایی به پیشگاه دکتر بنکدارباعث افزایش سرسام آور هزینه های درمانی سازمان و کسری چند ده میلیاردی درمان شده است و عدم کارکرد مناسب معاونت فرهنگی و اجتماعی باعث گردیده که علیرغم اتخاذ تصمیماتی که کاملا به نفع برخی شرکای اجتماعی بوده است رابطه سازمان با مجامع آنها در بدترین حالت بوده و سازمان در جامعه از جایگاه خوبی اجتماعی بوده است رابطه سازمان با مجامع آنها در بدترین حالت بوده و سازمان در جامعه از جایگاه خوبی
برخوردار نیست.آیا پرسنلی که مدتها ست سایه وحشت تعدیل و تبعید و...را بر سرخود دارند می توانند بر استانها نظارت کنند و یابه تولید محتوا بر ای مقابله با هجمه هایی که علیه سازمان وجود دارد،بپردازند.
آیا آقای ذبیحی می داند کل هزینه های پرسنلی و تشکیلاتی سازمان تأمین اجتماعی کمتر از 3تا4درصد هزینه های سازمان را تشکیل می دهد و ایجاد یک درصد صرفه جویی یا درست هزینه کردن یا جلوگیری از برخورداری من غیر حق و یا ممانعت از به هدر رفتن ذخایر سازمان در حوزۀ شرکت سرمایه گذاری تأمین اجتماعی که ملوک الطوایفی اداره می شود و... چند صد برابر حذف مزایای پرسنل سازمان کاهش هزینه و مصارف ایجاد می نماید.آیا واقعا آقای ذبیحی و اعضای هیئت مدیره از فهم و درک این موضوع بدیهی وساده عاجزند که تنها با اعمال نظارت و راهبری وساماندهی هزینه های درمانی اگر یک درصد صرفه جویی(رفع همپوشانی و جلو گیری از فرار بیمه ای یا سوءاستفاده از مزایا منظور است نه کاهش هزینه به معنای تضییع حقوق بیمه شده یا کارفرما) در هزینه های در مانی یا بیمه ای چند برابر هزینه های پرسنلی سازمان می شود!؟
آیا آقای ذبیحی می داند با تعدیل نیروهای پزشک و فرستادن آنها به واحدهای اجرایی نه تنها مشکلی را حل نکرده بلکه آنها عبرتی شدند برای نیروهای فعال که عاقبت خود را همانند آنها دیده و انگیزۀ خود را از دست خواهند داد ؟
واقعیت اینستکه آقای ذبیحی هنوز در فضای کار سازمان تامین اجتماعی قرار نگرفته است و اصولاً تاکنون فکر و ذکرش مسائل غیر سازمانی بوده و چندان برای سازمان و امورات آن ارزش قائل نیست (اگر وی در فضای واقعی وعلمی و عملی سازمان قرار می گرفت و خود را محدود به تفکرات چند نفر آدم کوته فکر نمی کرد، اینگونه بی مهابا به حذف ابزارهای فکری و نظری سازمان در ستاد و بویژه در معاونت های درمان و امور استانها و فرهنگی و اجتماعی آنهم در سازمانی با این عظمت نمی تاخت)ایشان تاکنون حتی یک جلسه کاری و اداری با مدیران سازمان درخصوص مسائلی از قبیل وصول حق بیمه ، ایفای تعهدات قانونی سازمان،چگونگی جبران کسری بودجه درمان،نحوه مدیریت و ساماندهی مصارف بیمه ای ،چرایی و چگونگی کسری وصولی حق بیمه و.... نداشته است .آقای ذبیحی اخیرا در جلسه ای خود را امام زمان سازمان برشمرده! و در توجیه برگزاری جلسات کاری و کارشناسی گفته باید کارکنان منتظر ظهور او می بودند تا حلاوت دیدار او را بیشتر حس کنندو شدت اشتیاق آنان برای زیارت بیشتر شود. البته شاید خبر ندارد که همکاران سازمانی با شنیدن طنین ربنا و الله اکبر همگی دست به دعا برمی دارند و از خداوند متعال طلب غیبت کبرای او را دارند و می خواهند برای همیشه سایه اش از سر سازمان کم شود.(واقعا ما چگونه جواب فرزندانمان را که در سازمان مشغول کار هستند بدهیم.ما و فرزندانمان هنوز از یاد نبرده ایم مدیران عامل پیکان سواری که خود را در متن همکاران قرار می دادند و معاونین و مدیرانی را که درب اطاق آنان به روی همه باز بود.واصولا اینگونه دیدگاهها چه نسبتی با مدعیات دولتی دارد که آقای ذبیحی منتسب به آن است)
سازمانی که برای اولین بار در تاریخ عمر فعالیت خود ( که اصلاً با شرایط پس از انقلاب و جنگ تحمیلی و دوران تعدیل ساختاری و تغییر پایه پولی قابل مقایسه نیست و کشور با سیل واریزدلارهای نفتی به پروژه ها و هزینه کرد عمرانی و جاریمواجه است و طبیعتاً سازمان بایستی از نظروصولی و کسب منابع در بهترین وضعیت باشد) مبادرت به دریافت وام نموده است . آیا چنین سازمانی مساله اصلی اش مزایای دریافتی پرسنل یا وجود چند پزشک یا کارشناس در ستاد مرکزی است که با شعار برابری مزایای انگیزشی صف و ستاد نیروهای سازمانی را از درون به جان هم می اندازد تا توجیهی برای عملکرد غیر کارشناسی و غیر مدیریتی و غیر اخلاقی خود ببرند؟وقتی آقای ذبیحی بر روی شاخه نشسته است و بن می برد و تمامی شاخه های نظری و اجرایی سازمان را از دم تیغ حذف و تعدیل تشکیلاتی و... می گذراند و از ابتدای ورودش شمشیر داموکلس حذف ردیف و تبعید به شعبه و درمانگاه را بالای سر متبحرترین و با تجربه ترین کارشناسان سازمان تأمین اجتماعی نگاه داشته است. نتیجه این می شود که در حوزۀ دعاوی و محاکم شاهد سیل احکام و آراء بر علیه سازمان تأمین اجتماعی می باشیم و مصوبات زیادی از سوی دولت و کمیسیونها و... بر خلاف اصول و قواعد بیمه ای صادر می شود و در حوزۀ فرهنگی و اجتماعی و رسانه ای بهترین نیروهای کارشناسی و مدیریتی سازمان که می توانستند در فرهنگ سازی و تولید محتوای رسانه ای و ارتباطی برای مقابله با هجمه ها علیه سازمان مؤثر باشند، منفعل گردیده اند و با انفعال حوزۀ های درمان و امور استانها هیچ نظارت و راهبری مؤثری نسبت به استانها و واحدهای اجرایی صورت نمی گیرد و واحدهای اجرایی و عملیاتی استانها و شعب و بیمارستانها در یک رها شدگی کامل قرار دارند و تعاملات سازمان با استانداریها ، مقامات و مسئولین استانی در بدترین حالت ممکن قرار دارد.الان تمامی واحدهای استانی و اجرایی کاملا یله ورها از نظارت و راهبری ستاد قرار دارند و نتیجه طبیعی این وضعیت کاهش منابع و افزایش مصارف شده است.نکته قابل توجه دیگر اینستکه در نظارت بر عملکرد واحدهای اجرایی، استقلال رای افراد و امنیت شغلی آنان اولویت اول را داراست. حال آنکه با این روش تعدیل ، نیروهای انسانی باقی مانده با مماشات و تسامح و تساهل نسبت به عملکرد واحدهای ستادی و اجرایی رفتار می کنند ،تا اگر روزی چنین بلایی(تبعید از ستاد) گریبان آنان را گرفت بتوانند ردیف شغلی مناسبی را به لحاظ رفتار امروزشان برای خود دست و پا کنند.دیگر اینکه آقای ذبیحی در باور خود و بلحاظ فقدان تجربه مدیریتی کلان فکر می کند که سازمان تأمین اجتماعی را آقایان اشرفی ، حمیدی و نخستین می چرخانند و تأمین نظر آنان کفایت می کند و بهمین سبب اصولاً تعامل مناسبی با استانداران ، مجلس و کمیسیونهای مربوطه و مجامع کارگری و کارفرمایی و مستمری بگیران ندارند و فکر می کند که این چند نفر رافع تمام نیازهای او می باشند . افراد معلوم الاحوال مذکور و مقصرین دیگری نظیر همدانلو ، یعقوبی و... نیز بخوبی توانستند برای سرپوش گذاشتن بر تخلفات و بی تدبیریهای چهار سالۀ اخیر خود ، تمرکز مدیریت سازمان را از مسائل و مشکلات اساسی به سمت موضوعات پیش پا افتاده سوق دهند و بدین نحو که علیرغم ادعای آقای ذبیحی به اینکه مشاور منابع انسانی رئیس جمهور است ، وضعیت نیروی انسانی سازمان تأمین اجتماعی در بدترین حالت ممکن قرار داده و از همه اسفناکتر آنکه باعث بدبینی افراد تحت پوشش سازمان به نظام مقدس جمهوری اسلامی و حامیان آنرا فراهم آورده، این سرخوردگی محیط بیرونی سازمان هم تبعات سویی را به ارمغان خواهد آورد.نکته حائز اهمیت اینکه آقای ذبیحی در شرایطی دست به این اقدام می زند که حتی بر اساس اساسنامۀ غیر قانونی جدید سازمان نیز برای اقدامات خود مصوبات لازم را از هیئت مدیره و شورایعالی سازمان دریافت نداشته وحتی هیئت مدیره جدید را نیز در حالت انفعال قرار داده است و از همه مهمتر اینکه در مقطعی مبادرت به این کار می نماید که وزیر معرفی شدۀ جدید رفاه و تأمین اجتماعی و کابینۀ دولت در حال شکل گیری است و او قصد دارد در این شرایط با انجام تغییر و تحولات ساختاری و نیروی انسانی و... مدیران جدید حوزۀ رفاه و تأمین اجتماعی را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد و با کوچک کردن سازمان تأمین اجتماعی به عنوان بزرگترین زیر مجموعه رفاه و تأمین اجتماعی هدف حذف ، انحلال و ادغام وزارت رفاه و تأمین اجتماعی را در کمترین زمان ممکن فراهم سازد .در حالیکه ادب اداری و مدیریتی ( البته اگر ایشان در سطوح مدیریتی پایین هم کار اجرایی کرده بود، این ادب و سنت حسنه مدیریتی را آموخته بود) و عرف جامعه حکم می کند که وقتی مدیریت جدیدی در حال انتصاب است. مدیران زیر مجموعه و یا مرتبط از اتخاذ تصمیمات و تغییرات غیر ضرور خودداری نموده و اجازه می دهند تا مدیر جدید با فراغت بیشتری به تصمیم گیری بپردازد . حتی برخی آداب دانان مدیریتی که با الفبای کار مدیریت آشنا هستند، با استعفاء دست مدیر بعدی را برای انتخاب و انتصاب باز می گذارند.حال آنکه آقای ذبیحی و هیئت مدیره جدید سازمان اصولاً فاقد حکم و وجاهت قانونی هستند و از اساس فاقد مشروعیت اداری و قانونی بوده و تصمیماتشان با قانون مغایرت داشته و مستوجب طرح در دادگاه رسیدگی به تخلفات اداری است و اگر در سطح کلان حسابرسی و حساب و کتاب بود ومجلس و مراکز نظارتی منفعل نبودند تاکنون بایستی برای همین چند مدت تصدی غیر قانونی نیز تحت پیگرد ، قرار می گرفتند.مخلص کلام اینکه مصری وزیر رفاه پس از درگیری با مددی( که البته آقای مددی فقط بخاطر کبورانی و شستا با وزیر درگیر بود و بخاطر منافع و مصالح سازمان نبود)آقای ضیائی را با هدف انتقام گیری از سازمان و تخفیف و تنزیل جایگاه آن به سازمان فرستاد.ضیایی نیز با آوردن آدمهایی نظیرهمدانلو، یعقوبی ،حامد ،مصلحی و...که تماما طرفدار سازمان بازنشستگی کشوری بودند وبا باز گذاشتن دست دکتر بنکدار که طرفدار سازمان بیمه خدمات درمانی بود(با سرسپردگی دکتر فلاح ودکتر دارایی)تمام تلاش خود را برای تخریب و تنزیل جایگاه سازمان بکار برد .(الان هم تمام افراد مزبور تحت الحمایه وزیر و طوبایی قرار گرفته اند.در دوره ضیایی باج های زیادی به صندوق های بازنشستگی و بیمه خدمات درمانی وحتی بیمه روستائیان داده شد و با طرح تعدیل تشکیلات و تعدیل نیرو در ستاد تلاش کردند نیروهای کیفی سازمان را منفعل و سازمان خالی از نیروهای فکری و کوچک کنند.نتیجه آنکه بسیاری از تصمیمات و بخشنامه ها و توافقنامه ها به نفع دستگاههای مزبور بسته شد . والان آقای ذبیحی همان خط تخریب سازمان را ادامه می دهد.کدام آدم عاقلی باور می کند ذبیحی که مدعی است طبق اساسنامه جدید مدیریت صندوقهای سه گانه مزبور را برعهده گرفته و بایستی علی القاعده یک ستاد فکری برای راهبری آنها تدارک ببیند ،همین چند نفر نیروی موجود را نیز قلع وقمع نماید.آیا در شان این سازمان بزرگ است که هنوز مدیر عامل ناموفق بیمه روستائیان وعشایر برایش تصمیم بگیرد! ویا عضو هیئت مدیره بیمه خدما ت درمانی سیاستهای حوزه درمان آنرا دیکته کند!آیا سازمان ورشکسته بازنشستگی باید امورات سازمان را جهت دهد.الان حرفها و اقوال این سه نفر و تفکرات آقایان مصری و ضیایی در ذلیل سازی سازمان تامین اجتماعی توسط آقای ذبیحی در حال اجراست است وبی تدبیری و بی کفایتی تیمی که قبلا دور آقایان مددی و ضیایی را احاطه کرده بودند ،مزید برعلت شده است.البته دیر نیست که این جماعت که بهره خود را ذبیحی برده اند،او را همچون مددی و ضیایی بفروشندوبه سراغ دیگری بروند.
فاعتبرو و یا اولی الابصار
و السلام و علی من التبع الهدی
جمعی از مدیران و کارشناسان سازمان تأمین اجتماعی

۱ نظر:

ناشناس گفت...

معتقدبه نظر کارشناسان می باشم